اشارات و تنبیهات

اشارات و تنبیهات
آخرین مطالب
آخرین نظرات

۳۰ مطلب با موضوع «تفکیک محتوایی» ثبت شده است

۰۶:۴۱۲۷
دی

کسانی بین ما هستند که در تعلّق به مناسک دینی از همه جلو افتاده اند، مدعی قرآن و عترت اند، سایت ها و کتاب هایشان با «شرّقا و غرّبا فلن تجدانِ علماً صحیحا ...» و این سنخ احادیث آغاز می­شود، اگر کسی بخواهد با انحرافات دینی و رسوم خرافی مبارزه کند اینها به اسم دفاع از مکتب قرآن و عترت جلویشان می­ایستند، با اهل فلسفه و حکمت درشتی می­کنند و رفتارهای دیگری که می دانید و می دانم.

نتیجه­ی این رویکرد چه بوده است؟ ... این که با همان دریافت های عوامانه تا آخر عمر زندگی کردیم؛ این که هر کس خواست اندیشه های عمیق دینی (که معلّم آن ها اهل بیت علیهم السلام بوده اند) را بیان کند، با قشری گری و ظاهرگرایی او را معزول از اجتماع و منزوی کردیم، این که بدیهی­ترین اقتضائات عصری و شرایط حادّ جهانی را حتی بعد از 35 سال از تشکیل حکومت اسلامی نفهمیدیم، و این که خودمان نفهمیده و نخواسته همگام با دشمنان اهل بیت، به دور کردن مردم از معارف اهل بیت علیهم السلام پرداختیم.

روزی هشام نزد امام صادق علیه السلام نشسته بود که معاویه بن وهب وارد شد. معاویه بن وهب یک سوال اعتقادی از امام صادق پرسید که نشان می داد نگاهش به خدا سطحی و عوامانه است، از سوال او اینگونه بر می­آمد که خیال می­کند مومنان در بهشت خدا را می­بینند! وقتی این سوال را پرسید، حضرت تبسّمی کرد و فرمود: فلانی! چقدر زشت است برای یک مرد! که از او هفتاد هشتاد سال بگذرد، در مُلک خدا زندگی کند و از نعمت­هایش بهره­مند گردد، اما معرفتش به خدا زیاد و عمیق نشود.

 

متن حدیث را بخوانید..

۲۲:۳۳۲۲
دی

۲۱:۵۲۲۱
دی

مخالفین فلسفه که به بهانه تفسیر به رأی، فلسفه را به کلی طرد می­کنند، خودشان وقتی به آیه ای برسند که بر خلاف نظریاتشان باشد آن آیه را تأویل می­برند؛ با این تفاوت که حکیم، ظهور آیه را بر اساس برهان منصرف می کند و غیرحکیم همین کار را بدون برهان و صرفا بر اساس دریافت های عوامانه و استبعاداتِ وهم و خیال انجام می­دهد. امام خمینی در کتاب آداب الصلوه می­نویسد:

[و ممکن است بعضى غفلت از حقیقت حال کنند، و چون از معارف قرآنیّه و دقایق سنن الهیه بى‏خبرند، بعضى از مطالب این رساله را تفسیر به رأى گمان کنند؛ و این خطاى محض و افتراى فاحش است، زیرا همه یا اکثر آنها موافق براهین عقلیّه یا عرفانیّه مى‏باشد؛ و چنین امرى تفسیر به رأى نخواهد شد.. ص347].

ایشان روایات مربوط به تفسیر به رأی را به احتمال زیاد راجع به آیاتِ احکام (فروع دین) می­داند که دست آراء و عقول از آن کوتاه است و در آن­ها تنها باید متعبّد بود، اما در معارف (اصول دین) مگر می­توان بدون اعتماد بر عقل برهانی اولی و ضروری به سراغ نقل رفت؟! مهمترین تفاوت عقل­گرایان و محدّثین در همین جا نهفته است. امام خمینی می نویسد:

[... باب اثبات صانع و توحید و تقدیس و اثبات معاد و نبوّت، بلکه مطلق معارف، حقّ طلق عقول و از مختصّات آن است. و اگر در کلام بعضى محدثین عالى مقام وارد شده است که در اثبات توحید، اعتماد بر دلیل نقلى است، از غرائب امور بلکه از مصیباتى‏ است که باید به خداى تعالى از آن پناه برد؛ و این کلام محتاج به تهجین و توهین نیست. و الى اللَّه المُشْتَکی]

حدود و ثغور این مسئله موکول به مباحث فنّی است و به بیان امام خمینی «از برادران ایمانى و دوستان روحانى معذرت خواهى می­کنم.. و اگر مطلبى در این رساله مطابق مذاق خود ندیدند، بى‏تأمّل رمى به باطل نکنند؛ زیرا که از براى هر علمى اهلى و براى هر راهى راه‏نوردى است. رَحِمَ اللَّه امْرَأً عَرَفَ قَدْرَهُ.»

 مشروح عبارت امام خمینی در آداب الصلوه ...

۲۱:۱۱۲۰
دی

برخی افراد، حکماء و فلاسفه را متّهم می­کنند به تفسیر به رأی؛ این مسئله ممکن است به صورت قضایای شخصیه در برخی فلاسفه اتفاق افتاده باشد، اما خصوصیّتی نسبت به حکما ندارد. چنانکه فقها و متکلّمین نیز به همین مقدار بلکه بیشتر در معرض این خطرند. مرحوم میرزای قمی می نویسد: «بسیار مرد بزرگی می­خواهد که بعد از مجاهده بسیار مطلبی را بفهمد و منظم کند؛ و به مجرد اینکه کلام مغایری از معصوم به او برسد از فکر خود دست بردارد و به حقیقت کلام معصوم عمل کند. بلکه چون امر او مردد بین المحذورین می شود سعی مبذول می دارد که میان آنها جمع کند؛ و ـچون کلام خود را دل نمی­گذارد که دست بردارد کلام معـصوم را تأویل می­کند؛ قم نامه، ص367».

مشکل اسارت، مشکلی است مربوط به رفتار علمی که باید اصلاح شود و اگر اصلاح نشود گریبانگیر عالِم دینی می­شود؛ چه فلسفه خوانده باشد و چه نخوانده باشد؛ با این تفاوت که اگر فلسفه خوانده باشد گرفتار تفسیر به آراء فلسفی و اگر نخوانده باشد گرفتار تفسیر به آراء عوامانه و عرفی می­شود. برخی به خاطر دلباختگی به گزاره های فلسفی با کوچکترین مناسبتی آیات را بر نظریات خویش حـمل می­کنند، برخی نیز از روی بدبینی و نـفرت به فلـسفه­، ظهورات عقلانی و فلسـفی برخی آیات را نمی­پذیرند. هر دوی اینها اسیرند و خلاف احتیاط حرکت می­کنند. یکی اسیر دلباختگی است، دیگری اسیر نفرت.

۰۹:۱۰۱۹
دی

حسن عباسی می­گوید: [اسلام چیزی به نام فلسفه ندارد. فلسفه از فیلوسوفی گرفته شده یعنی دوستداری دانش و اصلا ربطی به عقلانیت ندارد و تفکر قرآنی چیز دیگر است. اگر مراد شما حکمت است، آقا بسم الله! پس اشتباه کرده­اند، از کندی، فخررازی، فارابی، ابن سینا، ملاصدرا تا امروزی­ها همه اشتباه کردند. فلسفه نه حکمت است و نه عقلانیت. از ننه­اش نزاییده کسی که مدعی فلسفه باشد بتواند اینها را ثابت کند] +

 

فلسفه‌ى اسلامى فقه اکبر است؛ پایه‌ى دین است؛ مبناى همه‌ى معارف دینى در ذهن و عمل خارجى انسان است؛ لذا این باید گسترش و استحکام پیدا کند و رشد کند و این به کار و تلاش احتیاج دارد. تبیین و تعلیم دین به معناى واسع کلمه یعنی تعلیم فقه‌اللَّه، یعنی فقه‌الدین.. فقه فقط فروع نیست؛ بلکه فقه اکبر، توحید و معارف است؛ چیزهایى است که با غور در مسائل عقلى باید آنها را به دست آورد و فهمید و با تهذیب نفس آنها را صیقل داد. مرکز فلسفه هم باید حوزه‌ى علمیه باشد. یکى از بزرگترین خسارتهایى که ما کردیم، این بوده که مرکز فلسفه‌ى اسلامى از حوزه‌ى علمیه به مناطق مختلف منتقل شده است. بعضى از آقایانِ اساتید فلسفه، ماه رمضان پیش من بودند؛ مى‌گفتند برخى از آقایانى که اصلاً اهلیّت ندارند، در مساجد فلسفه تدریس مى‌کنند و ناقص و سطحى و به عمق نرسیده و جویده جویده مطالبى را دست افراد مى‌دهند. اینها خسارت است؛ ما نباید بگذاریم این کار ادامه پیدا کند. من خدمت آقاى «جوادى» و آقاى «مصباح» هم به تفاریق مکرّراً گفته‌ام باید کارى کنیم که قم از مرکزیّت و مرجعیّتِ فلسفه نیفتد و قطب اصلىِ فلسفه‌ى اسلامى همچنان باقى بماند.

آیت الله خامنه­ای؛ در دیدار جمعی از نخبگان حوزوی، 29دی82.

۰۸:۰۴۱۸
دی

|تفکیک میان تقلید کورکورانه و تقلید عقلایی|

عقلای جهان وجه امتیاز انسان را عقل و تدبیر او می دانند و هر چیزی که عقل او را به حاشیه ببرد یا نادیده بگیرد از نظر آنان مذموم است. تقلید کورکورانه نیز انسان را دیوار به دیوار جهل نگه می دارد و قوه ی تفکر و تدبیر را از او می گیرد، از این رو فاعل آن همواره مذموم است. پس دلیل مذموم بودن تقلید کورکورانه از بین رفتن بصیرت عقلانی در انسان است. اما اگر همین تقلید به گونه ای باشد که نه تنها عقل انسان را نفی نکند، بلکه برآمده و برخاسته از حکم عقل و جواز آن باشد در این صورت چنین تقلیدی دیگر مذموم نیست، بلکه از عاقلانه ترین کارهایی است که بشر برای رشد خود در نظر می گیرد. شما اگر نام عربی و تازی «تقلید» را بردارید و به جای آن «رجوع به متخصص» را بنشانید، غبارها و ابهام هایی که اطراف این کلمه را گرفته زدوده می شوند و راه برای قضاوت آزادانه باز می شود و شما می توانید جدای از پیش فرض ها و تبلیغات منفی که علیه مذاهب به کار گرفته می شود، عقلایی بودن یا نبودن این رفتار را بسنجید.


[قل هذه سبیلی، أدعو إلی الله علی بصیرهٍ أنا و من اتّبعنییوسف / 108

خدای متعال در قرآن کریم به حضرت ابراهیم خطاب می کند که به مردم بگو این راه من است، أدعو إلی الله.. دعوت می کنم به سوی خدا.. اما آیا این یک دعوت کور است؟ به جبر و زور است؟ به إکراه است؟ خود قرآن پاسخ داده است که خیر، هیچ اکراهی در دین نیست. در اینجا نیز حضرت ابراهیم می گوید که دعوت می کنم به سوی خدا همراه با بصیرت عقلانی، نه عوامانه و کورکورانه. در ادامه می گوید که هم من این گونه دعوت می کنم، هم پیروان من. این نشان می دهد که تبعیّت و پیروی و تقلید در قاموس دین، کورکورانه نیست، بلکه همراه با بصیرت و پشتوانه­ی عقلانی است که این تقلید (رجوع به متخصص) یک ارتکاز عقلایی و سیره ی جهانی است.

۰۷:۰۹۱۶
دی

حسن عباسی می­گوید: [من معتقدم فلسفه اسلامی آکنده از التقاط است و نتوانسته نجات بخش باشد. الان که طرح تحول اقتصادی انجام می­شود این صدرایی­ها نتوانستند دو صفحه حکمت اقتصادی از دل قرآن دربیاورند. دو صفحه نتوانستند! آقای جوادی آملی بفرما کجاست؟ کو؟] +


عقل بشری دو سنخ مسئله را درک می­کند: یک دسته «هست­ها و نیست­ها» و یک دسته «بایدها و نبایدها». دسته­ی اول مجموعه­ی جهان­بینی را می­سازند و دسته­ی دوم مجموعه­ی ایدئولوژی را. روش کشف و گردآوری این اندیشه­ها (در هر دو دسته) اگر وحی الهی باشد، به مجموعه­­ی آن­ها دین (مکتب) گفته می شود که دو بخش است: معارف (اصول دین) و احکام (فروع دین). اما روش داوری در حوزه­ی معارف، روش عقل برهانی است و در حوزه­ی احکام، روش عقلایی و استنباط فقهی.­

مسائل اقتصادی از جنس بایدها و نبایدها هستند و اگر قرار باشد از قرآن استخراج شوند، این کار باید با زبان­شناسی قرآن (اصول فقه شیعه) انجام بگیرد، البته مبادی و مقاصد این مسائل (یعنی وجوه هستی­شناختی، انسان­شناختی و معرفت­شناختی) بر عهده­ی فلسفه و نظام جهان­بینی توحیدی است.

این فقه جواهری است که برنامه­ی جامع و عملی اداره­ی انسان از گهواره تا گور است. اگر گفته اند فلسفه مادر تمام علوم است به خاطر این است که مبادی و مقاصد آن ها را تأمین می کند، اما وارد «مسائل» آن ها نمی شود، زیرا موضوع فلسفه «موجود بما هو موجود» است و با این حیث نمی تواند وارد تعیّنات ماهوی، عوارض مادّه، قضایای شخصی و یا بایدها و نبایدها بشود. مطالبه ی طرح تحول اقتصادی از فلاسفه صدرایی مطالبه ی به جایی نیست. این کار تنها با کمک حکمای فقیه و فقهای حکیم، که دارای پایگاه حکمت متعالیه و نگاه فقه حکومتی اند و نیز مشاوره ی کارشناسان و موضوع شناسان اقتصادی و سیاسی به انجام می رسد.

۰۷:۴۷۱۴
دی

در کلام امیرالمومنین علی علیه السلام جملات و فصولی هست که علوم استدلالی دائر بین فلاسفه و متکلمین نیز تا قرن­ها قادر به تفسیر و توجیه آن نبوده­اند، جز به شکل تأویل و برگرداندن کلام (چه برسد به عامّه­ی اصحاب و بزرگان صدر اسلام یا عقول بسیط و اذهان مشوب به وهم و خیالِ عوام). تا این که در قرون اخیر بعضی از علماء توانستند برخی از این گره ها را باز کنند و به کشف لایه های پنهان این سخنان بپردازند. و این از ثمرات و برکات حکمت متعالیه بوده است. مانند این سخنان:

  • کمال توحید، نفی صفات است.
  • هیچ عقلی به خدا احاطه پیدا نمی­کند.
  • وحدت خدا، وحدت عددی نیست.
  • خدا، دلیل خودش است و با غیر از خود شناخته نمی شود.
  • همه ما سوی الله با او شناخته می­شوند.

این سخنان، به هیچ وجه گزاف و بی­ضابطه نیستند و حاکی از یک جهان­بینی عمیق عقلانی و فراعقلانی­اند. اما عموم متدیّنین، به جای تعمق در این سخنان، به عقائد ظنّی و وهمی خویش اکتفاء کرده­اند..

 

علامه طباطبایی، کتاب انسان و عقیده، ص302.

۰۰:۰۰۱۱
دی

روش بحث جدلی مبتنی بر تسالم و پذیرش اصول موضوعه است اما روش برهانی بر پایه ی کنارگذاشتن مسلّمات و فاصله گرفتن از هرگونه پیش فرض (جمیع معلومات تقلیدی، عادات و سنن، انفعالات، احساسات، تخیلات و...) است. اگر انسان از همه­ی اینها رها شود، وقتی نفس او به بدیهیات توجه پیدا کرد، هیچ چیزی نمی­تواند در او تصرف کند. با این شرایط، ما استنتاج را از معلومات نظری خود شروع می­کنیم و پله پله به عقب می­رویم تا جایی که به بدیهی برسیم. و این در صورتی حاصل می­شود که انسان ملتزم به سیر علمی و طی کردن مراحل به ترتیب و تدریج باشد، و از سابق به لاحق عبور کند، بدون این که حلقه ای مفقود شود. در غیر این صورت، روش بحث، یک روش جدلی و مبتنی بر فرضیات و مسلّمات خواهد بود.

1. نقطه­ی آغاز تفکر، بدیهیات و قضایای ضروری است.

2. گزاره­ها به صورت ترتیبی اند و لاحق، متوقف بر سابق است.

3. آغاز نکردن از بدیهیات، یا مفقود شدن یک حلقه، بحث را جدلی خواهد کرد.


مشروح عبارت علامه طباطبایی را بخوانید:

۰۰:۰۰۱۰
دی

تقلید کورکورانه همواره مذموم است (+) حتی از اهل بیت علیهم السلام. از کسی که به ظاهر سخنان اهل بیت تمسک می کند و لبّ و مغز و روح سخنان ایشان را در نمی یابد باید ترسید. خیلی هم باید ترسید. کسی که در اطاعت از علی به ظواهر ظنی تمسک می کند و به حدی جمود به خرج می دهد که عقل به کلی مطرود و برکنار می شود، چرخش روزگار او را به گونه ای زیر و رو می کند که فردا بر روی همین علی شمشیر خواهد کشید. ویژگی کسانی مثل سلمان، مقداد و ابوذر این بود که شخصیت هایی عقلانی، اصولی و اصول شناس بودند.


کلامی از مرحوم علامه شعرانی را در ادامه بخوانید..