اشارات و تنبیهات

اشارات و تنبیهات
آخرین مطالب
آخرین نظرات

تأویل جاهلانه یا تفسیر عاقلانه

شنبه, ۲۷ تیر ۱۳۹۴، ۰۶:۱۸ ق.ظ

دو رویکرد کلی به دین -بمنزله ی آموزه های وحیانی- در طول تاریخ اسلام وجود داشته است.

یک. رویکرد سازمانی به دین به عنوان یک کلِ منسجم و در هم تنیده.

دو. رویکرد داده محور و پراکنده که آموزه های دین را حول یک محور واحد جمع نمی کند. خبرگرایی و تفکیک مضامین دینی از یک دیگر، زاییده ی همین نگاه است.

نگاه سازمانی و یک پارچه به دین مستلزم به رسمیت شناختن عقل انسان در تفسیر آن است و در مقابل جهلی وجود دارد که این تفسیر را مانع خلوص دین می داند. جهل همان نقض انسانیت انسان است و دین تمام قد در برابر رویکرد دوم ایستاده و آن را نفی می کند.

رویکرد دوم زاییده ی همان روحیات عرب جاهلی است که جلوی تفسیر دین و ورود آن را به ساحت های مختلف انسانی می گیرد. عباراتی مانند حسبنا کتاب الله یعنی وحی نیازی به مفسر ندارد. این دو رویکرد در متن تاریخ اسلام مقابله ی بسیار جدی با یک دیگر داشتند. خوارج و اشعریون که زیرساخت نظریِ حکومت های بنی امیه و بنی عباس را ایجاد کردند در واقع گفتمان همین رویکرد بودند. موسس این رویکرد را بحق می توان خلیفه ی دوم دانست و در مقابل امیر المومنین مبلغ و معرف رویکرد اول.

با تأمل بر منابع و آموزه های دین می توان دریافت که رویکرد دوم هیچ اصالتی در متن دین ندارد و برخاسته از خصلت ها و رذائل نفسانی انسان است. بسیاری از آیات قرآن با رویکرد دوم خنثی و بی معنا خواهند شد و همین امر نشان دهنده ی تأیید خوانش معقول از وحی خواهد بود. آیاتی مانند: «الله نور السماوات و الارض» یا «هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن و ...» راه را بر نگاه اخباری بسته و آن ها را در بن بستی قرار می دهد که جز تأویل هیچ مفری باقی نمی ماند. اساسا مقوله ی «تأویل» ریشه در فرار از تفسیر معقولِ آموزه های وحیانی دارد و پیامبر (صلی الله علیه و آله) با طرح حرمت تفسیر به رأی قرآن، جلوی این جریان ایستادند. 

آنچه تعجب انسان محقق را بر می انگیزاند ورود این جریان به مذهب شیعه است که خود را پیرو ائمه ی اطهار می داند. روایاتی بتصریح از ایشان نقل شده است که بدون رویکرد اول به آن ها، جز لفاظی و استنباط و استظهار غیر عقلایی چیزی باقی نمی گذارد. فراز هایی از مناجات شعبانیه ی حضرت امیر گواه بسیار روشنی بر این ادعاست:

«... و الحقنی بنور عزک الابهج فأکون لک عارفا. و انر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیک حتی تخرق ابصار القلوب حجب النور فتصل الی معدن العظمه و تصیر ارواحنا معلقه بعز قدسک»

نور عزت، ابصار قلوب، ضیاء نظر، حجب نور، معدن عظمت و تعلق ارواح به عزت قدس با رویکرد دوم هیچ معنایی نخواهد داشت. و صد البته از این مضامین و روایات فراوان در منابع و مصادر شیعی موجود است.

و اما نکته ی پایانی

 بسیار منطقی است که انسان با توجه به محدودیتی که در علم حصولی خویش دارد علوم مختلفی را تأسیس و طرح ریزی کند تا بتواند با ساختارهای عقلانی خود این حجم از معارف را حلاجی و تفسیر کند. این تفسیر قطعا غیر از تفسیر به رأی ایی است که منشأ جهل بشر بود و صرفا راهکاری برای خروج از بن بست های جاهلی. 

نظرات  (۱)

۲۸ تیر ۹۴ ، ۲۰:۱۱ مصطفی رضوانی
احسنت

انسانی که همواره درگیر با رسوبات عامیانه و بافت شخصیتی و روانی است، در مواجهه با یک مجموعه‌ی متنی، دو راه بیشتر ندارد:

1- تفسیر با استفاده از قرائن و ضوابط عقلانی و عقلائی و درون‌متنی (استناد به عقل)
2- تفسیر با نفی عقل و اصرار بر خلوص (استناد به جهل)

گروه دوم، نام این استناد به جهل را «خلوص» می‌گذارد. در حالی که تنها دست‌مایه‌ی رهایی از رسوبات عامیانه و شخصی (در فهم مجموعه)، استفاده از ضوابط عقلانی و عقلائی است. هرکدام در جای خودش. در روایات هم «عقل» و «جهل» در تقابل با یکدیگرند.

مثل این است که کسی برای درک حقایق ریاضی، اعداد و ارقام و خطوط هندسی را کنار بگذارد و بگوید: [می خواهم حقیقت را به طور خالص بفهمم]!! 
خلاصی از ضوابط عقلانی، یعنی جهل..
پاسخ:
بله 
در واقع این جا خلوص بار منفی دارد تا مثبت. 
خلوص یعنی همان نفی اندیشه در حالی که انسان لابد از تفسیر است و اگر به بهانه ی خلوص ضابطه ای -عقلایی و عقلانی- نداشته باشد نقض غرض خواهد شد

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی