اشارات و تنبیهات

اشارات و تنبیهات
آخرین مطالب
آخرین نظرات

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قرآن» ثبت شده است

۰۱:۳۶۳۰
بهمن

نوشتاری از حجت الاسلام و المسلمین احمد فربهی

استاد علوم معقول در حوزه علمیّه قم

چکیده:

اندیشه‌های زیربنایی را باید حلّ کرد زیرا نوع زندگی و نظام‌های فردی و اجتماعیِ انسان، متوقّف بر آن­هاست و باید به گونه‌ای حلّ کرد که بتوان از آن‌ها دفاع نمود و حتی‌الامکان بتوان به معرفتی تحلیلی دست یافت؛ هم‌چنین پس از پذیرش یک منبع خطاناپذیر، باید اندیشه‌های زیربنایی و روش‌های بررسی آن‌را بازخوانی و بازسازی نمود و در این راه باید به بررسی همه‌ی اندیشه‌ها و اندیشمندانی که سخنان شان تناسب موضوعی با اندیشه‌های زیربناییِ ما دارد پرداخت؛ بدون شک این امر احتیاج به تنظیم نظامی آموزشی دارد.


دریافت کنید | نسخه PDF

۲۲:۳۳۲۲
دی

۲۱:۵۲۲۱
دی

مخالفین فلسفه که به بهانه تفسیر به رأی، فلسفه را به کلی طرد می­کنند، خودشان وقتی به آیه ای برسند که بر خلاف نظریاتشان باشد آن آیه را تأویل می­برند؛ با این تفاوت که حکیم، ظهور آیه را بر اساس برهان منصرف می کند و غیرحکیم همین کار را بدون برهان و صرفا بر اساس دریافت های عوامانه و استبعاداتِ وهم و خیال انجام می­دهد. امام خمینی در کتاب آداب الصلوه می­نویسد:

[و ممکن است بعضى غفلت از حقیقت حال کنند، و چون از معارف قرآنیّه و دقایق سنن الهیه بى‏خبرند، بعضى از مطالب این رساله را تفسیر به رأى گمان کنند؛ و این خطاى محض و افتراى فاحش است، زیرا همه یا اکثر آنها موافق براهین عقلیّه یا عرفانیّه مى‏باشد؛ و چنین امرى تفسیر به رأى نخواهد شد.. ص347].

ایشان روایات مربوط به تفسیر به رأی را به احتمال زیاد راجع به آیاتِ احکام (فروع دین) می­داند که دست آراء و عقول از آن کوتاه است و در آن­ها تنها باید متعبّد بود، اما در معارف (اصول دین) مگر می­توان بدون اعتماد بر عقل برهانی اولی و ضروری به سراغ نقل رفت؟! مهمترین تفاوت عقل­گرایان و محدّثین در همین جا نهفته است. امام خمینی می نویسد:

[... باب اثبات صانع و توحید و تقدیس و اثبات معاد و نبوّت، بلکه مطلق معارف، حقّ طلق عقول و از مختصّات آن است. و اگر در کلام بعضى محدثین عالى مقام وارد شده است که در اثبات توحید، اعتماد بر دلیل نقلى است، از غرائب امور بلکه از مصیباتى‏ است که باید به خداى تعالى از آن پناه برد؛ و این کلام محتاج به تهجین و توهین نیست. و الى اللَّه المُشْتَکی]

حدود و ثغور این مسئله موکول به مباحث فنّی است و به بیان امام خمینی «از برادران ایمانى و دوستان روحانى معذرت خواهى می­کنم.. و اگر مطلبى در این رساله مطابق مذاق خود ندیدند، بى‏تأمّل رمى به باطل نکنند؛ زیرا که از براى هر علمى اهلى و براى هر راهى راه‏نوردى است. رَحِمَ اللَّه امْرَأً عَرَفَ قَدْرَهُ.»

 مشروح عبارت امام خمینی در آداب الصلوه ...

۰۹:۱۰۱۹
دی

حسن عباسی می­گوید: [اسلام چیزی به نام فلسفه ندارد. فلسفه از فیلوسوفی گرفته شده یعنی دوستداری دانش و اصلا ربطی به عقلانیت ندارد و تفکر قرآنی چیز دیگر است. اگر مراد شما حکمت است، آقا بسم الله! پس اشتباه کرده­اند، از کندی، فخررازی، فارابی، ابن سینا، ملاصدرا تا امروزی­ها همه اشتباه کردند. فلسفه نه حکمت است و نه عقلانیت. از ننه­اش نزاییده کسی که مدعی فلسفه باشد بتواند اینها را ثابت کند] +

 

فلسفه‌ى اسلامى فقه اکبر است؛ پایه‌ى دین است؛ مبناى همه‌ى معارف دینى در ذهن و عمل خارجى انسان است؛ لذا این باید گسترش و استحکام پیدا کند و رشد کند و این به کار و تلاش احتیاج دارد. تبیین و تعلیم دین به معناى واسع کلمه یعنی تعلیم فقه‌اللَّه، یعنی فقه‌الدین.. فقه فقط فروع نیست؛ بلکه فقه اکبر، توحید و معارف است؛ چیزهایى است که با غور در مسائل عقلى باید آنها را به دست آورد و فهمید و با تهذیب نفس آنها را صیقل داد. مرکز فلسفه هم باید حوزه‌ى علمیه باشد. یکى از بزرگترین خسارتهایى که ما کردیم، این بوده که مرکز فلسفه‌ى اسلامى از حوزه‌ى علمیه به مناطق مختلف منتقل شده است. بعضى از آقایانِ اساتید فلسفه، ماه رمضان پیش من بودند؛ مى‌گفتند برخى از آقایانى که اصلاً اهلیّت ندارند، در مساجد فلسفه تدریس مى‌کنند و ناقص و سطحى و به عمق نرسیده و جویده جویده مطالبى را دست افراد مى‌دهند. اینها خسارت است؛ ما نباید بگذاریم این کار ادامه پیدا کند. من خدمت آقاى «جوادى» و آقاى «مصباح» هم به تفاریق مکرّراً گفته‌ام باید کارى کنیم که قم از مرکزیّت و مرجعیّتِ فلسفه نیفتد و قطب اصلىِ فلسفه‌ى اسلامى همچنان باقى بماند.

آیت الله خامنه­ای؛ در دیدار جمعی از نخبگان حوزوی، 29دی82.

۰۷:۰۹۱۶
دی

حسن عباسی می­گوید: [من معتقدم فلسفه اسلامی آکنده از التقاط است و نتوانسته نجات بخش باشد. الان که طرح تحول اقتصادی انجام می­شود این صدرایی­ها نتوانستند دو صفحه حکمت اقتصادی از دل قرآن دربیاورند. دو صفحه نتوانستند! آقای جوادی آملی بفرما کجاست؟ کو؟] +


عقل بشری دو سنخ مسئله را درک می­کند: یک دسته «هست­ها و نیست­ها» و یک دسته «بایدها و نبایدها». دسته­ی اول مجموعه­ی جهان­بینی را می­سازند و دسته­ی دوم مجموعه­ی ایدئولوژی را. روش کشف و گردآوری این اندیشه­ها (در هر دو دسته) اگر وحی الهی باشد، به مجموعه­­ی آن­ها دین (مکتب) گفته می شود که دو بخش است: معارف (اصول دین) و احکام (فروع دین). اما روش داوری در حوزه­ی معارف، روش عقل برهانی است و در حوزه­ی احکام، روش عقلایی و استنباط فقهی.­

مسائل اقتصادی از جنس بایدها و نبایدها هستند و اگر قرار باشد از قرآن استخراج شوند، این کار باید با زبان­شناسی قرآن (اصول فقه شیعه) انجام بگیرد، البته مبادی و مقاصد این مسائل (یعنی وجوه هستی­شناختی، انسان­شناختی و معرفت­شناختی) بر عهده­ی فلسفه و نظام جهان­بینی توحیدی است.

این فقه جواهری است که برنامه­ی جامع و عملی اداره­ی انسان از گهواره تا گور است. اگر گفته اند فلسفه مادر تمام علوم است به خاطر این است که مبادی و مقاصد آن ها را تأمین می کند، اما وارد «مسائل» آن ها نمی شود، زیرا موضوع فلسفه «موجود بما هو موجود» است و با این حیث نمی تواند وارد تعیّنات ماهوی، عوارض مادّه، قضایای شخصی و یا بایدها و نبایدها بشود. مطالبه ی طرح تحول اقتصادی از فلاسفه صدرایی مطالبه ی به جایی نیست. این کار تنها با کمک حکمای فقیه و فقهای حکیم، که دارای پایگاه حکمت متعالیه و نگاه فقه حکومتی اند و نیز مشاوره ی کارشناسان و موضوع شناسان اقتصادی و سیاسی به انجام می رسد.