اشارات و تنبیهات

اشارات و تنبیهات
آخرین مطالب
آخرین نظرات

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حسن عباسی» ثبت شده است

۰۰:۰۰۰۹
بهمن

حسن عباسی می گوید: [من به ضرس قاطع می گویم فلسفه عمیقا مسیر هدایت را برای شما کند می کند، چون از ماده و وجود شروع می کند، چون از چیستی سوال می کند و هیچ گاه هم نتوانسته حرف متقن بزند. اگر شما سرتاسر بدایه و نهایه مرحوم طباطبایی را بخوانید، آیا به ایمانتان اضافه می شود؟ تقوای الهی و قرآنی در حکمت متعالیه و اندیشه ملاصدرا فراموش شده است.] +

  

 نگاهی دیگر:

فلسفه‌ى اسلامى، پایه و دستگاهى بوده که انسان را به دین، خدا و معرفت دینى نزدیک مى‌کرده است. فلسفه براى نزدیک شدن به خدا و پیدا کردن یک معرفتِ درست از حقایق عالم وجود است؛ لذا بهترین فلاسفه‌ى ما (مثل ابن‌سینا و ملاّصدرا) عارف هم بوده‌اند. اصلاً آمیزش عرفان با فلسفه در فلسفه‌ى جدید (یعنى فلسفه‌ى ملاصدرا) به‌خاطر این است که فلسفه وسیله و نردبانى است که انسان را به معرفت الهى و خدا مى‌رساند؛ پالایش مى‌کند و در انسان اخلاق به‌وجود مى‌آورد. ما نباید بگذاریم فلسفه به یک سلسله ذهنیّات مجرّد از معنویت و خدا و عرفان تبدیل شود. راهش هم تقویت فلسفه‌ى ملاّ صدراست؛ یعنى راهى که ملاّ صدرا آمده، راه درستى است. آن فلسفه است که انسان را [ملاصدرا را] وادار مى‌کند هفت سفر پیاده به حج برود و به همه‌ى زخارف دنیوى بى‌اعتنایى کند. البته نمى‌خواهیم بگوییم هرکس در این دستگاه فلسفى قرار نداشته باشد، اهل دنیاست؛ نه، اما این راه خوبى است. راه فلسفه باید راه تدیّن و افزایش ارتباط و اتّصال انسان به خدا باشد؛ اهل فلسفه‌اى که ما قبلاً دیده بودیم، همه همین‌طور بودند؛ کسانى بودند که از لحاظ معنوى و الهى و ارتباطات قلبى و روحى با خداوند، از بقیه‌ى افرادى که در زمینه‌هاى علمىِ حوزه کار مى‌کردند، بهتر و زبده‌تر و شفّافتر بودند.

آیت الله خامنه­ای؛ در دیدار جمعی از نخبگان حوزوی، 29دی82.

۰۹:۱۰۱۹
دی

حسن عباسی می­گوید: [اسلام چیزی به نام فلسفه ندارد. فلسفه از فیلوسوفی گرفته شده یعنی دوستداری دانش و اصلا ربطی به عقلانیت ندارد و تفکر قرآنی چیز دیگر است. اگر مراد شما حکمت است، آقا بسم الله! پس اشتباه کرده­اند، از کندی، فخررازی، فارابی، ابن سینا، ملاصدرا تا امروزی­ها همه اشتباه کردند. فلسفه نه حکمت است و نه عقلانیت. از ننه­اش نزاییده کسی که مدعی فلسفه باشد بتواند اینها را ثابت کند] +

 

فلسفه‌ى اسلامى فقه اکبر است؛ پایه‌ى دین است؛ مبناى همه‌ى معارف دینى در ذهن و عمل خارجى انسان است؛ لذا این باید گسترش و استحکام پیدا کند و رشد کند و این به کار و تلاش احتیاج دارد. تبیین و تعلیم دین به معناى واسع کلمه یعنی تعلیم فقه‌اللَّه، یعنی فقه‌الدین.. فقه فقط فروع نیست؛ بلکه فقه اکبر، توحید و معارف است؛ چیزهایى است که با غور در مسائل عقلى باید آنها را به دست آورد و فهمید و با تهذیب نفس آنها را صیقل داد. مرکز فلسفه هم باید حوزه‌ى علمیه باشد. یکى از بزرگترین خسارتهایى که ما کردیم، این بوده که مرکز فلسفه‌ى اسلامى از حوزه‌ى علمیه به مناطق مختلف منتقل شده است. بعضى از آقایانِ اساتید فلسفه، ماه رمضان پیش من بودند؛ مى‌گفتند برخى از آقایانى که اصلاً اهلیّت ندارند، در مساجد فلسفه تدریس مى‌کنند و ناقص و سطحى و به عمق نرسیده و جویده جویده مطالبى را دست افراد مى‌دهند. اینها خسارت است؛ ما نباید بگذاریم این کار ادامه پیدا کند. من خدمت آقاى «جوادى» و آقاى «مصباح» هم به تفاریق مکرّراً گفته‌ام باید کارى کنیم که قم از مرکزیّت و مرجعیّتِ فلسفه نیفتد و قطب اصلىِ فلسفه‌ى اسلامى همچنان باقى بماند.

آیت الله خامنه­ای؛ در دیدار جمعی از نخبگان حوزوی، 29دی82.

۰۷:۰۹۱۶
دی

حسن عباسی می­گوید: [من معتقدم فلسفه اسلامی آکنده از التقاط است و نتوانسته نجات بخش باشد. الان که طرح تحول اقتصادی انجام می­شود این صدرایی­ها نتوانستند دو صفحه حکمت اقتصادی از دل قرآن دربیاورند. دو صفحه نتوانستند! آقای جوادی آملی بفرما کجاست؟ کو؟] +


عقل بشری دو سنخ مسئله را درک می­کند: یک دسته «هست­ها و نیست­ها» و یک دسته «بایدها و نبایدها». دسته­ی اول مجموعه­ی جهان­بینی را می­سازند و دسته­ی دوم مجموعه­ی ایدئولوژی را. روش کشف و گردآوری این اندیشه­ها (در هر دو دسته) اگر وحی الهی باشد، به مجموعه­­ی آن­ها دین (مکتب) گفته می شود که دو بخش است: معارف (اصول دین) و احکام (فروع دین). اما روش داوری در حوزه­ی معارف، روش عقل برهانی است و در حوزه­ی احکام، روش عقلایی و استنباط فقهی.­

مسائل اقتصادی از جنس بایدها و نبایدها هستند و اگر قرار باشد از قرآن استخراج شوند، این کار باید با زبان­شناسی قرآن (اصول فقه شیعه) انجام بگیرد، البته مبادی و مقاصد این مسائل (یعنی وجوه هستی­شناختی، انسان­شناختی و معرفت­شناختی) بر عهده­ی فلسفه و نظام جهان­بینی توحیدی است.

این فقه جواهری است که برنامه­ی جامع و عملی اداره­ی انسان از گهواره تا گور است. اگر گفته اند فلسفه مادر تمام علوم است به خاطر این است که مبادی و مقاصد آن ها را تأمین می کند، اما وارد «مسائل» آن ها نمی شود، زیرا موضوع فلسفه «موجود بما هو موجود» است و با این حیث نمی تواند وارد تعیّنات ماهوی، عوارض مادّه، قضایای شخصی و یا بایدها و نبایدها بشود. مطالبه ی طرح تحول اقتصادی از فلاسفه صدرایی مطالبه ی به جایی نیست. این کار تنها با کمک حکمای فقیه و فقهای حکیم، که دارای پایگاه حکمت متعالیه و نگاه فقه حکومتی اند و نیز مشاوره ی کارشناسان و موضوع شناسان اقتصادی و سیاسی به انجام می رسد.