اشارات و تنبیهات

اشارات و تنبیهات
آخرین مطالب
آخرین نظرات

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ماهیّت» ثبت شده است

۱۲:۰۹۲۵
بهمن

بعضی از سوال ها غلط اند.. آیا چهارشنبه در اسید حلّ می شود؟! آیا خورشید با توپ موازی است؟! آیا جاذبه ی زمین قرمز است؟!

این ها سوال هایی بی معنا و نامفهوم اند، زیرا مفردات سوال یا نسبت بین آن ها درست تصور نشده اند. در حیطه­ی فلسفه نیز سوالات غلطِ معروفی وجود دارد که ذهن های ساده و بسیط را به خود مشغول می کند:

سوال: خدا قبل از خلقت چه می کرده است؟

(خدا اساسا زمان ندارد.. اگر کسی یک موجود بدون زمان را تصور کند، قبل و بعد درباره او معنا نخواهد داشت).

سوال: خدا چگونه به کاری که هنوز انجامش نداده ام علم دارد؟

(خدا زمان ندارد.. ما محاط به گذشته و آینده ایم، اما خدا محیط به زمان است. شما نمی توانید بگویید خدا همیشه هست، و نمی توانید بگویید هیچ گاه نیست. زیرا او مافوق زمان است).

سوال: خدا چگونه همه جا هست؟

(خدا مکان ندارد.. نه می توانید بگویید خدا همه جا هست، و نه بگویید خدا هیچ جا نیست.. جا و مکان اساسا برای او غیرمتصور است. هو الذی أیّن الأین بلا أین.. هو الذی کیّف الکیف بلاکیف.. اوست که مکان را مکان قرار داد بدون این که مکانی داشته باشد).

این محدودیّت ذهن بشری است که با موجودات محدود و محسوس (یعنی ماهیّات) مأنوس است و بدون رشد عقلانی و عبور از افق مادّه نمی تواند موجود غیرماهوی، غیرزمانی، غیرمکانی و مجرّد از ماده را تصوّر کند. و به همین خاطر است که فلسفه غالبا نزد عوام پایگاه و جایگاهی ندارد.

 

پ.ن

+ علم از مسئله فربه می شود و هر مسئله، پاسخی است به یک سوال.. مسئله از جنس تصدیق و دارای حکم است، اما سوال از جنس تصوّر و بدون حکم است.. همان گونه که یک گزاره (تصدیق) متّصف به درستی و نادرستی می شود، یک سوال (تصور) هم می تواند درست یا اشتباه باشد.. صحّت و سقم، همیشه وصف یک مسئله و گزاره نیست؛ بلکه گاهی سوال هم می تواند اشتباه و مغالطه آمیز باشد.

+ سوالاتی از همین قبیل؛ بخوانید..

+ سخنی از شهید مطهری درباره عقائد سطحی و عوامانه:

۰۳:۴۱۰۶
بهمن

 فلاسفه می گویند «خدا غیرمتناهی و نامحدود است». آقای حسن میلانی در موارد متعدّد با این سخن مخالفت کرده و از آن استفاده تبلیغاتی کرده است. اگر ادعای ایشان را از تبلیغات و شانتاژ خالی کرده و با نظم علمی صورت بندی کنیم، ایشان می­گوید (+):

1ـ موضوعِ تناهی و عدم تناهی مقدار است.

2ـ متناهی و نامتناهی نقیضین نیستند، بلکه ملکه و عدم ملکه اند.

3ـ خدای متعال قابلیّت تناهی و عدم تناهی را ندارد و فوق این حرف هاست.

4ـ وجود نامتناهی اساسا محال است.

اشتباه آقای میلانی در گزاره­ی اول (به عنوان پایه­ سه گزاره­ی بعدی) است. موضوع تناهی و عدم تناهی مقدار نیست. در فلسفه مشّاء دو وجود داریم: وجود واجب و وجود ممکن؛ بعد از این تقسیم، مقولات عشر (ماهیّات) را ذیل وجود ممکن تعریف می­کنند که کیف، زمان، مکان، کمّ و عدد از آن جمله­اند. وجود واجب اساسا مقوله نیست تا اینکه عدد و مقدار داشته باشد. انواع و اجناسِ مقولات همگی محدود و متناهی و ممکن­اند؛ چیستی یعنی محدودیّت؛ هرچیزی را که بتوان توصیف کرد و برایش حدّ قائل شد، محدود است؛ و به عکس نقیض می­توان نتیجه گرفت: آن چه ممکن و محدود (توصیف پذیر) نباشد، خارج از انواع و اجناس و مقولات است [یعنی نامحدود است]. پس نامتناهی یعنی خارج از مقوله.. یعنی غیرمقداری.. یعنی غیرماهوی.

امام صادق علیه السلام با خدا این گونه سخن می­گوید: «أنت الذی لاتُحدّ فتکون محدودا»؛ نامتناهی در فلسفه همین «لاتحدّ» است در بیان امام صادق علیه السلام؛ لاتحدّ یعنی نامتناهی. ساختار زبانی و ذهن انسان به خاطر انس با ماهیّات و موجودات محسوس، در چارچوب زمان، مکان، مقدار و دیگر عوارض ماهیّت سخن می­گوید، به همین خاطر وقتی ما درباره­ی خدا سخن می­گوییم بعد از توصیف، او را تنزیه می­کنیم.. مانند حضرت امیر که فرمود: «خداوند واحد است نه به عدد و مقدار؛ دائم است نه به أمد و زمان؛ قائم است نه به عمد و تکیه­گاه»؛ چگونه است که می­توانیم وحدت غیرعددی را بپذیریم، به همین ترتیب باید نامتناهی غیرعددی را نیز بپذیریم. کسی که تشکیک در متن وجود را از عوارض مقدار بداند، از مبتدیان فلسفه است که در حجاب ماهیّت گیرکرده است. و بزرگترین مشکل ما با امثال آقای میلانی و نصیری همین نگاه ماهیّت­بین و محجوب در حس و خیال است.


+ متن عبارات آقای حسن میلانی در کتاب فراتر از عرفان.

+ توضیح نامتناهی عددی، زمانی و وجودی (عبارتی از ملاهادی سبزواری).