اشارات و تنبیهات

اشارات و تنبیهات
آخرین مطالب
آخرین نظرات

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «علامه طباطبایی» ثبت شده است

۰۱:۴۳۱۹
مرداد

«برای مشاهده ی متن کامل ادامه ی مطلب را کلیک کنید»

سید مجتبی امین
۰۷:۳۳۱۰
شهریور

تنبیه اول: ذهن انسان خود از سنخ مجردات است ولی در محاذات ماده که قرار می گیرد (چون از دو سنخ مختلف هستند) از طریق حد و ساخت ماهیات از آن، ماده را تفسیر می کند. علم حصولی در واقع همان شناحت ماهوی است که البته مخصوص عالم ماده است و در عوالم غیر مادی مثل عالم مثال و عقل دیگر ماهیت و حدود واسطه ی شناخت نیستند. (چون هم سنخ با نفس هستند).

 

تنبیه دوم: حد در واقع یک مفهوم عدمی است مثل سایه که به شئ نسبت داده می شود ولی حقیقتا نبود نور است. ذهن با سلب آثار دیگر اشیاء، ماهیتی از وجود شئ انتزاع می کند که قابل اثبات و انتساب به دیگر موجودات نیست.

 

تنبیه سوم: ذهن وقتی برهانا توانست احکام ماده را از مجردات تفکیک کند در شناخت حصولی خود از عوالم ماوراء ماده، خواص حدود و ماهیات را نیز از آن ها نفی می کند تا در شناخت آن ها به مغالطه نیفتد.

 

اشاره: آموزه های وحیانی مثل قرآن و روایات در ترسیم عوالم ماورای ماده (با عنوان آخرت اعم از بهشت و جهنم و...) با لحاظ همین هستی شناسی به توصیف پرداخته اند. در قرآن مجید و بسیاری از روایات، بگونه ای پدیده های اخروی تصویر می شوند که منجر به نفی قواعد حاکم بر علم حصولی و احکام ماهیت خواهد شد، بطور مثال انتساب حدود یک ماهیت به ماهیت دیگر باعث از بین رفتن تمایز ماهوی بین اشیاء می شود. عباراتی مانند نهر و جویی از شیر که طعم عسل دارد (انتساب دو مزه به نهر) و یا تجمیع همه طعم های لذت بخش در یک خوراکی و باغ هایی که رودخانه ها از زیر آن ها جاری است و... .

 این عبارت پردازی ساختار های حاکم بر علم حصولی در تمایز ماهوی اشیاء را نفی می کند و همین مسئله قرینه ای است محکم بر لحاظ هستی شناسی حکمت متعالیه در آموزه های وحیانی. علامه طباطبایی با توجه به این قرینه از ظواهر قرآن، آیات مربوط به معاد را در تفسیر شریف المیزان تبیین می کنند.

سید مجتبی امین
۰۷:۴۷۱۴
دی

در کلام امیرالمومنین علی علیه السلام جملات و فصولی هست که علوم استدلالی دائر بین فلاسفه و متکلمین نیز تا قرن­ها قادر به تفسیر و توجیه آن نبوده­اند، جز به شکل تأویل و برگرداندن کلام (چه برسد به عامّه­ی اصحاب و بزرگان صدر اسلام یا عقول بسیط و اذهان مشوب به وهم و خیالِ عوام). تا این که در قرون اخیر بعضی از علماء توانستند برخی از این گره ها را باز کنند و به کشف لایه های پنهان این سخنان بپردازند. و این از ثمرات و برکات حکمت متعالیه بوده است. مانند این سخنان:

  • کمال توحید، نفی صفات است.
  • هیچ عقلی به خدا احاطه پیدا نمی­کند.
  • وحدت خدا، وحدت عددی نیست.
  • خدا، دلیل خودش است و با غیر از خود شناخته نمی شود.
  • همه ما سوی الله با او شناخته می­شوند.

این سخنان، به هیچ وجه گزاف و بی­ضابطه نیستند و حاکی از یک جهان­بینی عمیق عقلانی و فراعقلانی­اند. اما عموم متدیّنین، به جای تعمق در این سخنان، به عقائد ظنّی و وهمی خویش اکتفاء کرده­اند..

 

علامه طباطبایی، کتاب انسان و عقیده، ص302.

۰۰:۰۰۱۱
دی

روش بحث جدلی مبتنی بر تسالم و پذیرش اصول موضوعه است اما روش برهانی بر پایه ی کنارگذاشتن مسلّمات و فاصله گرفتن از هرگونه پیش فرض (جمیع معلومات تقلیدی، عادات و سنن، انفعالات، احساسات، تخیلات و...) است. اگر انسان از همه­ی اینها رها شود، وقتی نفس او به بدیهیات توجه پیدا کرد، هیچ چیزی نمی­تواند در او تصرف کند. با این شرایط، ما استنتاج را از معلومات نظری خود شروع می­کنیم و پله پله به عقب می­رویم تا جایی که به بدیهی برسیم. و این در صورتی حاصل می­شود که انسان ملتزم به سیر علمی و طی کردن مراحل به ترتیب و تدریج باشد، و از سابق به لاحق عبور کند، بدون این که حلقه ای مفقود شود. در غیر این صورت، روش بحث، یک روش جدلی و مبتنی بر فرضیات و مسلّمات خواهد بود.

1. نقطه­ی آغاز تفکر، بدیهیات و قضایای ضروری است.

2. گزاره­ها به صورت ترتیبی اند و لاحق، متوقف بر سابق است.

3. آغاز نکردن از بدیهیات، یا مفقود شدن یک حلقه، بحث را جدلی خواهد کرد.


مشروح عبارت علامه طباطبایی را بخوانید: