اشارات و تنبیهات

اشارات و تنبیهات
آخرین مطالب
آخرین نظرات

واجب الوجود، نامتناهی است

يكشنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۲، ۰۳:۴۱ ق.ظ

 فلاسفه می گویند «خدا غیرمتناهی و نامحدود است». آقای حسن میلانی در موارد متعدّد با این سخن مخالفت کرده و از آن استفاده تبلیغاتی کرده است. اگر ادعای ایشان را از تبلیغات و شانتاژ خالی کرده و با نظم علمی صورت بندی کنیم، ایشان می­گوید (+):

1ـ موضوعِ تناهی و عدم تناهی مقدار است.

2ـ متناهی و نامتناهی نقیضین نیستند، بلکه ملکه و عدم ملکه اند.

3ـ خدای متعال قابلیّت تناهی و عدم تناهی را ندارد و فوق این حرف هاست.

4ـ وجود نامتناهی اساسا محال است.

اشتباه آقای میلانی در گزاره­ی اول (به عنوان پایه­ سه گزاره­ی بعدی) است. موضوع تناهی و عدم تناهی مقدار نیست. در فلسفه مشّاء دو وجود داریم: وجود واجب و وجود ممکن؛ بعد از این تقسیم، مقولات عشر (ماهیّات) را ذیل وجود ممکن تعریف می­کنند که کیف، زمان، مکان، کمّ و عدد از آن جمله­اند. وجود واجب اساسا مقوله نیست تا اینکه عدد و مقدار داشته باشد. انواع و اجناسِ مقولات همگی محدود و متناهی و ممکن­اند؛ چیستی یعنی محدودیّت؛ هرچیزی را که بتوان توصیف کرد و برایش حدّ قائل شد، محدود است؛ و به عکس نقیض می­توان نتیجه گرفت: آن چه ممکن و محدود (توصیف پذیر) نباشد، خارج از انواع و اجناس و مقولات است [یعنی نامحدود است]. پس نامتناهی یعنی خارج از مقوله.. یعنی غیرمقداری.. یعنی غیرماهوی.

امام صادق علیه السلام با خدا این گونه سخن می­گوید: «أنت الذی لاتُحدّ فتکون محدودا»؛ نامتناهی در فلسفه همین «لاتحدّ» است در بیان امام صادق علیه السلام؛ لاتحدّ یعنی نامتناهی. ساختار زبانی و ذهن انسان به خاطر انس با ماهیّات و موجودات محسوس، در چارچوب زمان، مکان، مقدار و دیگر عوارض ماهیّت سخن می­گوید، به همین خاطر وقتی ما درباره­ی خدا سخن می­گوییم بعد از توصیف، او را تنزیه می­کنیم.. مانند حضرت امیر که فرمود: «خداوند واحد است نه به عدد و مقدار؛ دائم است نه به أمد و زمان؛ قائم است نه به عمد و تکیه­گاه»؛ چگونه است که می­توانیم وحدت غیرعددی را بپذیریم، به همین ترتیب باید نامتناهی غیرعددی را نیز بپذیریم. کسی که تشکیک در متن وجود را از عوارض مقدار بداند، از مبتدیان فلسفه است که در حجاب ماهیّت گیرکرده است. و بزرگترین مشکل ما با امثال آقای میلانی و نصیری همین نگاه ماهیّت­بین و محجوب در حس و خیال است.


+ متن عبارات آقای حسن میلانی در کتاب فراتر از عرفان.

+ توضیح نامتناهی عددی، زمانی و وجودی (عبارتی از ملاهادی سبزواری).

نظرات  (۸)

عمده مشکل مخالفان فلسفه اینه که دید ماهیت شناسی دارن و در چنبره ماهیت گیر کردن....و اینگونه مغالطه می کنند!وگرنه با دید وجود شناسی بسیاری از مشکلات حل میشه.خدا رحمت کند ملاصدرا را که با تبیین مسائل وجود مثه تشکیک وجود،فقر وجود و....نه تنها به فلسفه اسلامی که به کل فلسفه کمک کرد.

در ضمن اگه میشه ما را لینک کنید .ممنون!البته با پررویی هر چه تمامتر کسی را لینک نمیکنیم!
پاسخ:
سلام؛ تعلل بنده از این جهت بود که مدتی بعد، تمام لینک های غیرتخصصی (و غیر فلسفی) را حذف خواهم کرد.. و اضافه نکردنم از این باب بود که بعدا شرمنده نشوم.. حال که می گویید، چشم..
موفق باشید
برادر عزیز سلام علیکم
با موضوع"فلسفه با تشیع سازگارتر است یا تسنن؟!" در خدمتیم.
ما را از نظراتتان محروم نفرمایید.
اتفاقا در یکی از مطالبمان با عنوان "اختلاف تا کجا؟ما با چه کسی طرفیم" تاحدودی به این موضوع پرداختیم.
التماس دعا

۰۶ بهمن ۹۲ ، ۲۲:۱۸ هـــ ورانه
سلام 
موشکافی دقیق و توضیح کامل شما جایی برای حرف دیگر باقی نمی‌گذارد، اما به سبیل تحشیه به خاطر این حقیر خطور کرد که:

اول:
تا جایی که من در ذهن دارم قضایای موجبه‌ی معدولة المحمول اگر موضوع محصل داشته باشند، قابل تحویل و ارجاع به سالبه محصله هستند. به بیان دیگر دایره‌ی سالبه اوسع از معدوله است و به قول خواجه طوسی در منطق التجرید:‌ «...و أیضا السالبة‌ اعم من معدولة المحمول، فإنّها تصدق علی غیر الثابت إذا اُخذ من حث هو غیر ثابت بخلاف المعدولیه، فإنها موجبة و الیجاب یقتضی ثبوت شیء حتی یثبت له شیء...» 
همین بزرگوار در اساس الاقتباس می‌فرماید: «بعضی منطقیان گفته‌اند دلالت معدوله مانند دلالت عدمیه است بر عدم ملکه یا بر اخس متقابلین و بعضی گفته‌اند دلالت او عام تر است،‌ مثلا نابینا گویند کسی را که بینائی او از شان شخص او بود، مانند اعمی. یا از شان نوع او بود مانند اکمه (شب‌کور) یا از شان جنس او،‌مانند کورموش و کژدم و دیوار را که نه از شان او و نوع و جنس اوست نابینا نگویند و این بحث‌ها لغوی است نه منطقی.»

در مورد صفات سلبی فکر می‌کنم باید این دقت را داشت که غیریت مسلوب از معنای مقابلش، به نحو عدم و ملکه نیست؛ چرا که اگر این‌گونه بگوییم، معنای گزاره " الحق لاشریک له " - به عنوان مثال - آن خواهد شد که حق تعالی شأنیت و قوه‌ی شریک داشتن را دارد، ولی ما وجود شریک الواجب را نفی می‌کنیم و این نتیجه خلاف تعریف واجب من جمیع الجهات و لوازم وحدت حقه‌ی ذاتیه است.
شاید بهتر باشد که مانند صدر الحکما، بگوییم که گزاره‌های مربوط به صفات سلبی موجبه‌ی سالبة المحمول است که در واقع نفی نقصان از حق سبحان و اثبات بی نفصی و کمال برای اوست والله عالم.

دوم: 
در حواشی مرحوم سبزواری بر شرح منظومه، ذیل بحث اشتراک معنوی وجود، تقسیم کاملی از معانی نامتناهی ارائه شده است. مرحوم حاجی می‌فرماید که نامتناهی یا عددی است یا مُدّی و زمانی است و یا این که شِدّی است. مثال جالب حاجی برای نامتناهی عددی نفس ناطقه است، او می‌گوید:‌ کما قال الحکماء فی منطقیاتهم؛ «ان الکلّی الغیر متناهی الافراد،‌ المجتمة فی الوجود،‌ کالنفس الناطقه» فالنفوس الناطقه المفارقه لها مجموعات غیر متناهیه...
سپس در مورد تنها مصداق نا متناهی شِدّی می‌فرماید: «و اما اللانهایة الشدّیه، فعدم نهایه شدة نوریة نور الانوار بهر نوره وقدرته.»

پر واضح است که نامتناهی شدی و وجودی چیزی غیر از دو قسم عددی و زمانی است و در صحت حمل مفهوم نامتناهی بر مصادیق، از دقت در تصویر کیفیت عدم تناهی گریزی نیست.

 سوم:
به نظر می‌رسد که حضرات فقط در مقام لسان و گفتار به تنزیه حق از ممکنات می‌پردازند اما در مقام تصور و  تفکر به دلیل عدم تسلط به احکام و لوازم مراتب وجود، دچار تشبیه می‌گردند هرچند کرنای نقادی‌شان گوش آسمان را کر می‌کند (البته نمی‌توان نام  این ناخنک زدن‌ها را انتقاد گذاشت، چرا که رد اقوال حکما نیست، بلکه اشکال بر فهم غلط خود این بزرگواران از عبارات حکما است.) 
روا نباشد و درخور نیافتد آن‌که از لایتناهی فقط مصداق جسمانی آن را می‌فهمد، ادراک خویش را متکافی با فهم عقلا پندارد و لاف استشکال بر ائمه علوم برهانیه بر زند.
یعلمون ظاهرا من حیاة‌ الدنیا و هم عن الآخرة هم غافلون...

و السلام
پاسخ:
ممنون از این که به استنادات مطلب اضافه کردید.
محمد سعید رمضان البوطی
http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=9266
سلام وبلاگ خوبی دارین اگر امکانش هست نام وبلاگ بی ارزش مرا هم در لینک هایتان قرار دهید ممنون
پاسخ:
سلام. وبلاگتون اتفاقا با ارزشه، اما فلسفی یا تخصصی نیست.
سلام؛
ممنون از لطفتون.صاحب اختیارید .همین آلان هم که حذف بشیم اشکالی نداره.تو قید این چیزا نیستم اما چون هم اسم  و هم عقیده  بودیم و همچنین احساس کردم شما از بزرگان هستید در خواست کردم .اما اگه ما را تا آخر به عنوان زنگ تفریح فیلسوفان حفظ کنید ممنون میشیم.در ضمن تو وب گردی شما را پیدا کردم و خیلی خوشحالم با همین حالی که نمی دونم کی هستید!
شما هم موفق باشید.
پاسخ:
لطف دارید.. من محصّل هستم و در ابتدای راه؛ و خوشحالم که در قید این چیزها نیستید
سلام علیکم
پیرو کامنت شما:
میر علی هندی از علمای معاصر اهل سنت است.سخنان زیبایی دارد و استادشهید در سیری در سیره معصومین نقل می کند.
می گوید:
«لا مشاحة ان انتشار العلم فی ذلک الحین قد ساعد علی فک الفکر من عقاله» انتشار علوم در آن زمان کمک کرد که فکرها آزاد شدند و پابندها از فکرها گرفته شد. «فاصبحت المناقشات الفلسفیة عامة فی کل حاضرة من حواضر العالم الاسلامی» مناقشات فلسفی و عقلی در تمام جوامع اسلامی عمومیت پیدا کرد. بعد این طور می گوید: «و لا یفوتنا ان نشیر الی ان الذی تزعم تلک الحرکة هو حفید علی بن ابی طالب المسمی بالامام الصادق» . می گوید: ما نباید فراموش کنیم که آن کسی که این حرکت فکری را در دنیای اسلام رهبری کرد نواده علی بن ابی طالب است، همان که به نام امام صادق معروف است «و هو رجل رحب افق التفکیر» و او مردی بود که افق فکرش بسیار باز بود «بعید اغوار العقل» عقل و فکرش بسیار عمیق و دور بود «ملم کل المام بعلوم عصره» فوق العاده به علوم زمان خودش المام و توجه داشت. بعد می گوید: «و یعتبر فی الواقع هو اول من اسس المدارس الفلسفیة المشهورة فی الاسلام» و در حقیقت اول کسی که مدارس عقلی را در دنیای اسلام تاسیس کرد او بود. «و لم یکن یحضر حلقته العلمیة اولئک الذین اصبحوا مؤسسی المذاهب الفقهیة فحسب بل کان یحضرها طلاب الفلسفة و المتفلسفون من انحاء الواسعة.» می گوید: شاگردانش تنها فقهای بزرگ مثل ابو حنیفه نبودند، طلاب علوم عقلی هم بودند.
التماس دعا
پاسخ:
ممنون از توضیح خوبتون. 
کاش این مطلب رو ذیل پست قبل می آوردید.
با سلام و تشکر نسبت به سایت خوبتون
بنظر میرسد امثال آقایان میلانی و غیره به سبب اینکه در گود وحدت وجود نیفتند دست به انکار عدم تناهی حضرت حق زده اند و خودشان این مطلب را فهمیده اند که عدم تناهی لوازمی دارد و یکی از لوازمش وحدت وجود است. که این عجیبترین برخورد با این مسئله است به قول قدما طرف از اون طرف پشتبام افتاده. خداوند این جهال را هدایت بفرماید
پاسخ:
سلام ممنونم
دقیقا همین طوره.. اتفاقا پستی در این باره نوشته ام برای این روزها.
عبارات کتاب «فراتر از عرفان» به خوبی مطلبی که گفتید رو تایید می کنند

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی