اشارات و تنبیهات

اشارات و تنبیهات
آخرین مطالب
آخرین نظرات

یکی از حدوسط های مخالفت با فلسفه این است که حکما آیات قرآن را ناخواسته تفسیر به رأی می­کنند و ما بدون حجاب فلسفه، با فهم ناب و خالص سراغ آیات قرآن و احادیث می­رویم.. از این مسئله که بگذریم سوال این است که اگر ما فلسفه را کنار گذاشتیم، آیا دیگر فهممان خالص، بی شائبه و بدون پیش­فرض است؟ آیا رسوبات عرفی و حجاب­های حس و خیال در فهم ما دخیل نیستند؟ آیا شرایط زمانی و مکانی صدور کلام (جامعه­ی عرب صدر اسلام) در آن دخیل نیست؟ آیا واسطه­گری الفاظ عرب در تفسیر ما دخیل نیستند؟ عده­ای از همین آقایان مخالف فلسفه، اندیشه­های عمیق را کنار گذاشته و با اقوال ادبی سیبویه، ابن هشام، ابن عصفور و صرفا با ابزار ادبیات عرب (که متوقّف بر سماع­ است) خواسته­اند قرآن را تفسیر کنند. در حالی که الفاظ عربی نهایتا ما را به فهم متعارف و عامیانه و ظواهر قرآن می­رسانند، نه بیشتر. اگر این است پس این همه ترغیب برای تدبّر در باطن آیات و روایات (در حدّ فهم بشر) برای چیست؟

علامه طباطبایی می­گوید اولین کسی که الفاظ عربی را برای بیان مقاصد فلسفی به کار گرفت، امیرالمومنین علی علیه السلام بـود، مقاصـدی که در الفاظ عـربی نمی­گنجند و برای فهمشان، باید از رسوبات عرفی و حجاب استعمال متعارف گذر کرد، زیرا معانی شایع از پشت پرده­ی تعیّنات مادّه و با انس به خصوصیّات محسوس استعمال شده­اند. در کلام حضرت امیر سخنانی هست مثل «منعتها منذ القدمة، و حمتها قد الأزلیّة، و جنبتها لو لا التکملة»؛ «إن قیل: کان، فعلى تأویل أزلیّة الوجود، و إن قیل: لم یزل، فعلى تأویل نفی العدم»؛ «واحد لا من عدد، دائم لا بأمد»؛ و الفاظی مثل حقیقت، قوّه، استعداد، علت و معلول، نفس، أزل، کمال و الفاظ دیگر..

 

مشروح عبارت علامه طباطبایی را بخوانید..

إنّه علیه السّلام أوّل من استخدم الألفاظ العربیّة لبیان المقاصد الفلسفیّة، التی لا تفی بها الألفاظ ـ فی اللغة العربیّة ـ بمعانیها الشائعة، و استعمالاتها المتعارفة، إلّا بعد تجریدها على نحو ما عن غواشی المادة، و شوائب الخصوصیّات، من ذلک:

قوله علیه السّلام: «منعتها منذ القدمة، و حمتها قد الأزلیّة، و جنبتها لو لا التکملة».

و قوله علیه السّلام: «إن قیل: کان، فعلى تأویل أزلیّة الوجود، و إن قیل: لم یزل، فعلى تأویل نفی العدم».

و قوله: «واحد لا من عدد، دائم لا بأمد»، و غیر ذلک من الألفاظ، کلفظ الحقیقة، و لفظة القوّة، و لفظ الاستعداد و لفظی العلّة و المعلول، و غیر ذلک.

الإنسان و العقیده، ص336.

نظرات  (۵)

سلام
تفسیر کردن آیات یا هر متنی صدر  در صد با پیش فرضهای مفسر همراه است!شما درست میگید.فقط مخالفان فلسفه باید بداند که این امر گریز ناپذیر است و هر مفسری با پیش فرضهای خودش وارد تفسیر  میشه و اگر تفاسیر با عقل و احادیث مفابل نباشد ،تفسیر به رای نمی باشد.
پاسخ:
سلام و ممنون از نظرتون

۰۵ بهمن ۹۲ ، ۰۶:۲۶ هـــ ورانه
سلام
بعد از ظهور میرداماد و تاسیس مکتب فلسفی اصفهان،
اگر بخواهید بزرگترین مفسرین نقل را برشمرید، دقیقا انگشت خود را بر نام بزرگترین علمای معقول و به معنای خاص، حکیم نهاده‌اید.
البته به عنوان پیش‌فرض این ادعا، تفاوت بین تفسیر لفظ و تفسیر محتوا را مد نظر قرار داد...

بسیار زیبا
خدا قوت
پاسخ:
سلام، ممنون 
و معمولا هرجا این دو از هم جدا شده اند مشکل زایی کرده اند.
یعنی وقتی فلسفه در مدرسه وحی تحصیل نشده
و وقتی تفسیر نقل، پشتوانه ی عقلانی پیدا نکرده

با سمه تعالی
برای اینکه اهمیت تفکر  فلسفی را در فهم آیات وروایات گوشزد نمائید فکر می کنید تمسک کردن به این عنوان نقلی کافی است؟
اگر فلسفه را اندیشیدن وتعقل در آیات ونشانه ها ی هستی معنی کنیم ،پس این را هم اضافه نمائید که خود قرآن فلسفیدن را توصیه می کند وکسی که از آن سر باز زند را توبیخ می نماید.
پاسخ:
متوجه اشکالتون نشدم. اما:
1- ما برای این که اهمیت تفکر فلسفی را گوشزد کنیم، تمام این بلاگ را هم کافی نمی دونیم چه برسه به یک مطلب.
2ـ نقل، در بسیاری از مواضع مویّد است نه دلیل.
3ـ بله، خود قرآن هم دعوت به فلسفیدن می کند.
سلام علیکم
 به نظر شما منظور علامه   یک بحث زبانی صرف است ؟ یعنی منظور شان از «اولین کس » اینست که اولین کسی که در زبان عربی مباحث فلسفی را  به صورت منسجم وعلمی  طرح وبحث مکتوب کردند امام علی (ع) است ؟
به نظر حقیر در غیر صورت بالا،فلسفیدن یعنی فکر کردن یعنی جهان بینی به دست آوردن خب، این موضوع موضوعی است که نمی توانیم دربارۀ آغاز آن در یک ملتی صحبت کنیم چون درماهیت انسان این قابلیت تفکر ومیل به شناخت واقعیات ،گذشته از اینکه دارای شدت وضعف است، وجود دارد.
باتشکر
پاسخ:
سلام و ممنون از نظرتون
مراد علامه این نبوده که «اولین کسی که در زبان عربی مباحث فلسفی را طرح و مکتوب کرده امام علی بوده».. حداقل می دانیم که در قرآن و سخنان خود پیامبر (ص) مطالب فلسفی و حِکمی یافت می شود و می دانیم که عرب هایی قبل از اسلام بوده اند که جهان بینی نسبتا درستی داشته اند (مثل جناب ابوطالب یا دیگران). 
علامه اگر می گوید «مقاصد فلسفی»، مرادش مطلق جهان بینی نیست (که مکنون در ماهیّت انسان است)، بلکه سخنان علامه با توجه به صدر و ذیل مطالبش در منبع ذکر شده، ناظر به نکات عمیقی است که فلاسفه ی حکمت متعالیه به آن ها دست یافته اند مانند مباحث وجود (اصالت، تشکیک، وحدت و...)؛ سخنان حضرت امیر را حتی اخباریان هم می خوانند و بازگو می کنند، اما معلوم نیست که به عمق آن می رسند یا خیر.. نقدهای علامه طباطبایی بر علامه مجلسی از همین سنخ است. همین روایات که مورد استناد ماست، بر لسان آقایان میلانی، عباسی، نصیری و دیگران هم جاری است اما با تفسیرهایی عرفی و عوامانه.
شما وقتی قرآن را نگاه کنید فرموده است «لا اله اله الله»، خب این به انسان جهان بینی می دهد. اما چه کسی توانسته است این ها را تحلیل کند؟!! علامه در یک بحث مفصّل عمومِ صحابه را ناتوان از تحلیل های عمیق معرفی می کند، در حالی که حضرت امیر در همان دوران می فرماید: «داخل فی الاشیاء بلا ممازجه و خارج عن الاشیاء بلا مزایله»، خب این سخن بسیار عمیقی است که با مبانی حکمت متعالیه مقداری به عمق آن دست یافته ایم و با صِرف الفاظ متعارف و شایع نمی توان تلقّی اش کرد.
سلام
 پس منظور اینکه اولین کسی که  فهم بالائی  داشته وتحلیل های عمیق تری  در امور گوناگون ، حال چه  در مفاهیم وحیانی ویا غیر وحیانی ارائه داده است امام علی (ع) می باشد.
با تشکر

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی